عنوان مقاله:تواضع وفروتنی
نویسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
معرفی نویسنده: حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)از مراجع بزرگ جهان تشیع میباشند
منبع مقاله:کتاب اخلاق در قرآن
کلید واژه:تواضع وفروتنی در قرآن،تعریف تواضع،تواضع وفروتنی در روایات اسلامی،تواضع وفروتنی،تواضع وکرامات انسان
تواضع و فروتنى
اشاره
ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبّر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مىباشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبّر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت بين تكبّر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدّين است نه وجود و عدم. هم تكبّر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاماً همراه با نفى ديگرى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على عليه السلام مىخوانيم
ضَادُّوا الْكِبْرَ بِالتَّواضُعِ؛ به وسيله تواضع با تكبّر كه ضدّ آن است مقابله كنيد»(1)
با اين اشاره به قرآن باز مىگرديم و آيات مربوط به مسئله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسى قرار مىدهيم هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مىكند بيش از اينها است
1- يَا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ اذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ اعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ ... (سورهمائده، آیه54)
2- وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (سورهفرقان، آيه 63)
3-وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (سورهشعراء، آيه 215)
ترجمه
1-اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد (به خدا زيانى نمىرساند؛) خداوند به زودى جمعيّتى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2-بندگان (خاصّ خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مىروند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)
3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر (و نسبت به آنها تواضع و مهربانى كن)
تفسير و جمعبندى
در نخستين آيه مورد بحث سخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل وعنا?ات اله? هستندهم خدا را دوست مىدارند و هم محبوب پروردگارند.
يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ)
اذِلَّةٍ» جمع «ذلول» و «ذليل» از مادّه «ذُلّ» (بر وزن حُرّ) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه «اعِزَّة» جمع «عزيز» از مادّه «عزة» به معنى شدّت است، حيوانات رام را «ذلول» مىگويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل» در آيه ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا اشاره به سهولت چيدن ميوههاى بهشتى است.
گاه ذلّت در مواردى به كار مىرود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مىشود وگرنه در مادّه اين لغت مفهوم منفى ذاتاً وجود ندارد (دقّت كنيد)
به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهمّيّت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بندهاى از بندگان خدا باشد
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاصّ خداست كه در طىّ آيات سوره فرقان از آيه 63 تا آيه 74 دوازده فضيلت بزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مىدهد همان گونه كه «تكبّر» خطرناكترين رذايل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مىباشد، مىفرمايد:
بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مىروند. (وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً).
«هون» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا به خاطر تأكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضع شدهاند و به همين دليل در ادامه آيه مىفرمايد: (وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً؛) و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بى اعتنايى و بزرگوار? مىگذرند)
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مىفرمايد:
وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً؛ آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند (و به بندگى و عبادت مىپردازند)
«راغب» در كتاب «مفردات» مىگويد: «هون» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است (سپس به آيه مورد بحث اشاره مىكند) و در حديث نبوى آمده است الْمُؤْمِنُ هَيِّنٌ لَيِّنٌ(2)
دوم خضوع و تذلّلى است كه از سوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.
ناگفته پيداست كه منظور از الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتّى در كيفيّت راه رفتن كه سادهترين كار است آشكار مىشود، زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لابهلاى گفتار و حركات انسان نشان مىدهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مىتوان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عِبَادُ الرَّحْمنِ (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه در تمام ذرّات وجودشان نفوذ كرده و حتّى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مىبينيم خداوند در آيه 37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مىدهد «وَ لَاتَمْشِ فِى الْارْضِ مَرَحاً؛ روى زمين با تكبّر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيست بلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگى و عبوديّت خداست.
در سوّمين آيه روى سخن رابه پيامبر صلى الله عليه و آله كرده، مىفرمايد: (بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند پايين بياور و (تواضع و محبّت كن)؛ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)
«خَفْض» بر وزن «خشم» در اصل به معنى پايين آوردن است و «جناح» به معنى بال مىباشد. بنابراين «وَ اخَفْض جَناح» كنايه از تواضع آميخته با محبّت است، همان گونه كه پرندگان هرگاه مىخواهند به جوجههاى خود اظهار محبّت كنند بال و پر خود مىگسترانند و آنها را زير بال و پر مىگيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتّت و پراكندگى حفظ شوند، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز مأمور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد.
اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.
جايى كه پيامبر مأمور به تواضع آميخته با محبّت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امّت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براى همه امّت است.
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد: وَاخْفِضْ جَنَاحكَ لِلْمُؤْمِنِينَ كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مأمور مىشود براى مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آميخته با محبّت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا كه مىفرمايد: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛ بالهاى خود را در برابر آن دو (پدر و مادر) از محبّت و لطف فرود آر (و تواضعى آميخته با احترام و محبّت در برابر آنان داشته باش)
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مىشود كه قرآن مجيد نه تنها تكبّر و استكبار را مورد مذمّت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.
تواضع و فروتنى در روايات اسلامى
در منابع شيعه و اهل سنّت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مىخورد كه بعضى درباره اهميّت تواضع است و بعضى درباره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مىباشد.
در اهميّت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:
1-در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم: روزى فرمود: «مَا لِى لَاارى عَلَيْكُمْ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ؟! قَالُوا وَ مَا حَلَاوَةُ الْعِبَادَةِ؟ قَالَ التَّوَاضُعُ!؛ چه مىشود كه شيرينى عبادت را در شما نمىبينم؟ عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواضع است.(3)
ناگفته پيداست حقيقت عبادت نهايت خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.
2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان عليه السلام آمده است: «عَلَيْكَ بِالتَّوَاضُعِ فَانَّهُ مِنْ اعْظَمِ الْعِبَادَةِ؛ بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است».(4)
3-از امام حسن عسكرى عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَايُحْسَدُ عَلَيْهَا؛ تواضع
نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمىشود»(5)
معمولًا هر نعمتى نصيب انسان مىشود مزاحمتهاى حسودان افزوده مىگردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مىكند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مىشود، ولى تواضع از اين قاعده كلّى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمىانگيزد.
اين بحث دامنهدار را با حديث ديگرى از نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم:
4- يُبَاهِى اللَّهُ تَعَالَى الْمَلَائِكَةَ بِخَمْسَةٍ: بِالُمجَاهِدِينَ، وَالْفُقَرَاء، وَالَّذِينَ يَتَوَاضَعُونَ لِلَّهِ تَعَالَى، وَالْغَنِىِّ الَّذِى
يُعْطِى الْفُقَرَاءَ وَ لَايَمُنُّ عَلَيْهِمْ، و رَجُلٍ يَبْكِى فِى الْخَلْوَةِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مىكند: مجاهدان (راه خدا) فقرا (و نيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمىفروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مىكنند و ثروتمندانى كه بى منّت به مستمندان كمك مىنمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريه مىكند.(6)
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چند حديث پر معنى را در ذيل مىآوريم:
در حديثى از امام اميرالمؤمنين مىخوانيم: «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الَمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ الْمَسَبَّةُ!؛ ميوه درخت تواضع محبّت است و ميوه (شوم) تكبّر دشنام و ناسزاگويى مردم است!(7)
در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بِخَفْضِ الْجَنَاحِ تَنْتَظِمُ الْامُورَ!؛ با تواضع و محبّت كارها نظم و سامان مىيابد.(8)
روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمىشود و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفّق هستند كه در عين قاطعيّت متواضع و پر محبّت باشند.
در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم: التَّوَاضُعُ لَايَزِيدُ الْعَبْدَ الّا رَفْعَةً فَتَوَاضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللَّهُ!؛ تواضع جز بزرگى بر انسان نمىافزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد.(9)
گاه چنين تصوّر مىشود كه تواضع انسان را كوچك مىكند در حالى كه اين يك برداشت سطحى و نادرست است، همواره مىبينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيّت هستند و تواضع بر منزلت آنها مىافزايد.
از احاديث اسلامى استفاده مىشود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است: «التَّوَاضُعُ اصْلُ كُلِّ خَيْرٍ نَفِيسٍ وَ مَرْتَبَةٌ رَفِيعَةٌ ... وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ ... وَ لَيْسَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ يَقْبَلُهَا وَ يَرْضَيها الّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعُ، وَ لَايَعْرِفُ مَا فِى مَعْنَى حَقِيقَةِ التَّوَاضُعِ الَّا الْمُقَرَّبُونَ الْمُسْتَقِلِّينَ بِوَحْدَانِيَّتِهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِبَادُ
الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً ...؛ تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است ... و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مىبخشد ... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقرّبانى كه مستقل در وحدانيّت خداوندند درك نمىكنند، خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: بندگان خداوند رحمان كسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مىروند و هنگامى كه جاهلان آنها را (با سخنان نامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مىگويند (و با بى اعتنايى مىگذرند)(10)
اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح عليه السلام نقل شده است پايان مىدهيم. فرمود:
بِالتَّوَاضُعِ تَعْمُرُ الْحِكْمَةَ لَابِالتَّكَبُّرِ، كَذَلِكَ فِى السَّهْلِ يَنْبُتُ الزَّرْعَ لَافِى الْجَبَلِ به وسيله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مىشود نه با تكبّر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموار مىرويد نه بر روى كوه!(11)
كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مىگذارد (چرا كه افراد متكبّر به خاطر تكبّرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى (چرا كه افراد متواضع از محبوبيّت فوقالعادهاى در اجتماع بهره مىگيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصّى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثّر است چرا كه روح عبادت، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى است.
در مورد نشانههاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى از امام على بن ابى طالب عليه السلام مىخوانيم: «ثَلَاثٌ هُنَّ رَأْسُ التَّوَاضُعِ: انْ يَبْدَءَ بِالسَّلَامِ مَنْ لَقِيَهُ، وَ يَرْضَى بِالدُّونِ مِنْ شَرَفِ الَمجْلِسِ، وَ يَكْرَهُ الرِّيَا وَ السُّمْعَةَ؛ سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر و ريا و سمعه را ناخوش دارد.(12)
در بعضى از روايات نشانههاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك «مراء» و «جدال» يعنى انسان به خاطر برترىجويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكه مردم او را بستايند.(13)
1- تعريف تواضع
«تواضع» از مادّه «وضع» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كه مولود خود را به دنيا مىآورند به عنوان وضع حمل گفته مىشود و در مورد خسارت و زيان كردن و كمبود تعبير «وضيعة» به كار مىرود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مىشود مفهومش اين است كه انسان خود را پايينتر از آنچه موقعيّت اجتماعى اوست قرار دهد، به عكس تكبّر كه مفهومش برترىجويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيّت فردى و اجتماعى اوست
بعضى از ارباب لغت «تواضع» را به معنى «تذلّل» تفسير كردهاند و منظور از تذلّل در اينجا خضوع و فروتنى و تسليم است.
مرحوم نراقى در «معراج السعاده» در تعريف تواضع مىگويد: «تواضع عبارت است از شكسته نفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالت
بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مىكند».(14)
تعبير به «فروتنى» در فارسى دقيقاً همين معنا را مىرساند و اين مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مىشود.
در حديثى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام مىخوانيم، سؤال كردند: «مَا حَدُّ التَّوَاضُعِ الَّذِى اذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ مُتَوَاضِعاً؟ فَقَالَ: التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا انْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنَزِّلُهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِيمٍ لَايُحِبُّ انْ يَأْتِىَ الَى احَدٍ الّا مِثْلُ مَا يُؤْتَى الَيْهِ، انْ رَأىَ سَيِّئَةً دَرَاهَا بِالْحَسَنَةِ، كَاظِمُ الْغَيْظِ، عَافٍ عَنِ النَّاسِ، وَ اللَّهُ يُحِبُّ الُمحْسِنِينَ؛ حدّ تواضع كه اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مىشود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحل آن اين است كه انسان قدر و موقعيّت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم (و پذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى درباره كسى انجام دهد مگر همانند كارهايى كه درباره او انجام مىدهند.
همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شأن خود مىشمرد درباره ديگران دون شأن بشمرد.) هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد(15)
آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانههاى تواضع است كه از طريق آن مىتوان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.
در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم: «التَّوَاضُعُ الرِّضَا بِالَمجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ وَ انْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِيتَ وَ انْ تَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ انْ كُنْتَ مُحِقّاً؛ تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جرّ و بحث را رها كنى هر چند حق با تو باشد(16)
حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانههاى آن جدا نيست؛ چرا كه يكى از بهترين راههاى تعريف يك موضوع، ذكر نشانههاى گوناگون آن است (دقّت كنيد)
2-تواضع و كرامت انسان
معمولًا در اين گونه مباحث بعضى راه افراط را در پيش مىگيرند و بعضى راه تفريط، مثلًا بعضى تصوّر مىكنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبت به او سوء ظنّ پيدا كنند، آن گونه كه در حالت بعضى از صوفيّه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروف مىشدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مىشدند تا از نظر بيفتند، مثلًا به بى بند و بارى در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعى تواضع و رياضت نفس مىپنداشتند.
اسلام اجازه نمىدهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهون سازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيّت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مىرود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده:
بِالتَّوَاضُعِ تَكُونُ الرَّفْعَةُ؛ تواضع انسان را بالا مىبرد(17
مرحوم «فيض كاشانى»- رضوان اللَّه عليه- تحت عنوان غَايَةُ الرِّيَاضَةِ فِى خُلْقِ التَّوَاضُع مىگويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حدّ وسط است، حدّ افراط «تكبّر» و حدّ تفريط «پذيرش ذلّت و پستى» و حدّ وسط «تواضع» است. آنچه صفت فضيلت محسوب مىشود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرش پستى و ذلّت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مىپردازد.
مىگويد: كسى كه سعى دارد بر اقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشت سر اندازد متكبّر است و كسى كه خود را بعد از آنها قرار مىدهد متواضع است، ولى اگر پارهدوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاى خود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند و تواضعى در (حدّ يك عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلّل محسوب مىشود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حدّ اعتدال باشد و حقّ هر كس را نسبت به او ادا كند، در برابر عالم به گونهاى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر. (18)
1-تصنیف غررالحکم ،صفحه249،حدیث 5248
2-کنز العمال،حدیث 690
3-محجۀ البیضاء،جلد 6،ص 22
4-بحارالانوار ج 72،ص 119،حدیث5
5-تحف العقول،ص 363
6-مکارم الاخلاق،ص 51
7-غررالحکم حدیث 4613-4614
8-همان،حدیث 4302
9-کنزّالعمال،5719
10-بحار الانوار،ج72،ص121
11-همان،ج 2،ص 62
12-کنزّالعمال ،حدیث 300
13-اصول کافی،جلد 2،ص 122،حدیث 6
14-معراج السعاده،ص 300
15-همان، ج 2،ص 124
16- بحارالانوار ج 75،ص 176
17-فهرست موضوعی غررالحکم،ج 7،ص 405
18-المحجۀالبیضاء،ج 6،ص 271