• تاريخ: جمعه 7 مرداد 1390

صدق وراستی


           

 

نویسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)


این صفت یکى از بارزترین نشانه هاى شخصیت هر انسانى است، و هنگامى که با امانت همراه شود و به عنوان راستى و درستى مطرح گردد، مجموعه شخصیت انسان را نشان مى دهد به گونه اى که نمى توان نام انسان واقعى را بر کسى که از این دو بى بهره است گذاشت.
این دو ریشه مشترکى دارند، زیرا راستگویى چیزى جز امانت در گفتار، و امانت چیزى جز صداقت در عمل نیست و به همین دلیل در کلمات پیشوایان اسلام، صدق الحدیث و اداء الامانة با هم ذکر شده است، همان گونه که در گفتگوهاى عادى نیز راستى و درستى را با هم مى آورند.
در کنار این صفت صفات ممتاز دیگرى است که در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند چه اینکه راستگویان غالباً افرادى شجاع، صریح اللّهجه، کم طمع، با اخلاص و دور از حب و بغض هاى افراطى و تعصبند، در حالى که دروغگویان معمولا افرادى ترسو، ریاکار، متعصب و لجوج، طمّاع و یا گرفتار حب و بغض هاى غلط مى باشند.
افراد راستگو در زندگى خود پایبند به اصولى هستند، در حالى که دروغگویان ابن الوقت و منافقند.
در یک کلمه مى توان گفت: راستى و درستى دو کلید براى کشف باطن اشخاص از جنبه هاى مختلفند، و لذا همان گونه که در بحث روایات خواهد آمد در کلمات معصومین(علیهم السلام) این دو را وسیله آزمون افراد قرار داده اند که اگر مى خواهید خوبى و بدى کسى را بشناسید، او را در مسأله راست گویى و اداى امانت، به آزمایش بگذارید.
با این اشاره به سراغ آیات قرآن و روایات اسلامى در زمینه صدق و راستى مى رویم. از انگیزه ها و نتیجه هاى این صفت و سایر امور مربوط به آن سخن مى گوییم و سپس به بحث درباره دروغ و آثار آن مى پردازیم.
در قرآن آیات زیادى درباره اهمیت صدق و راستى وارد شده که آیات زیر گلچینى از آنها است.
1ـ قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدِینَ فِیهَا اَبَداً رَِضىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوزُ الْعَظِیمُ. (مائده ـ 119)
2ـ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ. (توبه ـ 119)
3ـ ...لِیَجْزِىَ اللّهُ الصّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ اِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً. (احزاب ـ 24)
4ـ اِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنِینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقاتِ...اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجراً عَظِیماً. (احزاب ـ 35)
5ـ طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَاِذا عَزَمَ الاَْمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیراً لَهُمْ. (محمد ـ 21)
6ـ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِى مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. (عنکبوت ـ 3)
ترجمه
ـ خداوند مى گوید: «امروز روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مى بخشد، براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مى گذرد و تا ابد، جاودانه در آن مى مانند، هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند این، رستگارى بزرگ است!»
2ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
3ـ هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است.
4ـ به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو...خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.
5ـ (ولى) اطاعت و سخن سنجیده براى آنان بهتر است، و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مى شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) براى آنها بهتر مى باشد!
6ـ ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مى کنیم)، باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد!.
تفسیر وجمع بندی
تعبیراتى که در قرآن مجید درباره اهمیت راستگویى و صدق آمده تعبیرات کم نظیر یا بى نظیرى است، از جمله تعبیرى است که در نخستین آیه مورد بحث آمده که بعد از گفتگوى مشروحى درباره انحراف مسیحیان از توحید و سؤال خداوند از حضرت مسیح(علیه السلام) در روز قیامت درباره این انحراف و تبرئه مسیح(علیه السلام) خودش را از این اتّهام، خداوند مى فرماید: این روزى است ک راستى و صدق راست گویان به آنها سود مى بخشد (قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ).
اشاره به این که راستى و صدق آنها در دنیا، در روز قیامت به یارى آنها مى شتابد و سبب نجاتشان مى شود (نه این که صدق آنها در قیامت سبب نجات است چرا که قیامت داراى تکلیف نیست).
سپس در ادامه این سخن به پاداش آنها اشاره کرده مى افزاید براى آنها باغ هایى از بهشت که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و هم خداوند از آنها راضى و هم آنها از خدا راضى و خشنودند، و این پیروزى و رستگارى بزرگى است (لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدِینَ فِیها اَبَداً رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ العَظِیمُ).
از یک سو بهشت با آن مواهبش و جاودانه بودنش، و از سوى دیگر رضایت و خشنودى خداوند، و تعبیر به فوز عظیم (رستگارى بزرگ) به خوبى نشان مى دهد که مقام صادقان تا چه حد والا است، و شاید این به خاطر آن است، که تمام اعمال نیک را مى توان در عنوان صدق و راستى خلاصه کرد، و یا به تعبیر دیگر کلید آنها صداقت و راستگویى است.
بدیهى است خدا از هر کس خشنود باشد هر چه از او بخواهد به او مى دهد، و طبیعى است هنگامى که انسان به تمام خواسته هایش برسد خشنود خواهد شد بنابراین خشنودى خدا سبب خشنودى او مى شود، و این خشنودى متقابل نعمتى است که هیچ نعمتى به پاى آن نمى رسد. و موهبتى که نصیب صادقان و راستگویان مى شود.
این تعبیر (رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) در چهار مورد در قرآن مجید آمده که دقت در آنها عظمت مفهوم آن را نشان مى دهد، در یک جا سخن از مهاجران و انصار و تابعین است، در جایى دیگر، سخن از حزب الله است، و در مورد سوم سخن از خَیرُ البَرِیّه (بهترین انسان ها) است، و در آیه مورد بحث سخن از صادقان است، و نشان مى دهد صادقان حِزبُ اللّه، وَ خَیر البریّه و در زمره مهاجران و انصار و تابعین محسوب مى شوند.
صدق و راستى در روایات اسلامى
اهمیت این فضیلت اخلاقى در روایات اسلامى بیش از آن است که در سخن بگنجد و روایاتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و ائمه هدى(علیهم السلام) در این زمینه نقل شده بیش از حدّ احصا و شمارش است، تنها گلچینى از آن را در ذیل بیان مى کنیم که به عنوان مشت نمونه خروار بیانگر موقعیت این صفت در میان تمام صفات انسانى است. و از این روایات به خوبى استفاده مى شود که همه فضایل انسانى از صدق و راستى سرچشمه مى گیرد.
1ـ در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده و در گذشته نیز به آن اشاره کرده ایم و به خاطر اهمیت فوق العاده اش تکرار مى نماییم، مى خوانیم: «لاتَنْظُرُوا اِلى کَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَ صِیامِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الزَّکاةِ وَ کَثْرَةِ الْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیلِ، اُنْظُرُوا اِلى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ; نگاه نکنید به فزونى نماز و روزه و زیادى حج و زکات و انفاق ها و سر و صداى عبادات شبانه بعضى از مردم (اگر مى خواهید آنها را امتحان کنید) آنها را به راستگویى و اداى امانت آزمایش کنید».(1)
2ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَّرِ وَ الْفاجِرِ; خداوند متعال هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگر به راستى در سخن گفتن و اداى امانت به نیکوکار و بدکار».(2)
3ـ در حدیث دیگرى درباره تأثیرى که راستگویى در همه اعمال انسان مى گذارد از همان امام بزرگوار مى خوانیم: «مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَکى عَمَلُهُ; کسى که زبانش به راستى گراید اعمالش پاک و پاکیزه مى شود».(3) زیرا راستگویى ریشه اعمال صالح است و شرح این مطلب در آینده خواهد آمد.
4ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که در پیامى به یکى از دوستان بزرگوارش به نام عبدالله بن ابى یعفور فرمود: «اُنْظُرْ ما بَلَغَ بِهِ عَلِىٌ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ فَاَلْزِمْهُ فَاِنَّ عَلِیّاً اِنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ; نگاه کن ببین على(علیه السلام) به چه وسیله آن همه مقام نزد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پیدا کرد آن را رها نکن، زیرا على(علیه السلام) آن همه مقام را نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به خاطر راست گویى و اداء امانت پیدا کرد».(4)
این تعبیر نشان مى دهد که حتى شخصیت بزرگى مانند على(علیه السلام) در سایه این دو فضیلت به آن مقام والا نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید.
5ـ در سؤالى که از امیرمؤمنان على(علیه السلام) درباره مقام و شخصیت انسان ها شد و کسى پرسید «اَىُّ النّاسِ اَکْرَمُ; چه کسى (نزد خداوند متعال) گرامى تر است؟» فرمود: «مَنْ صَدَقَ فِى الْمَواطِنِ; کسى که همه جا راست بگوید».(5)
با توجه به این که قرآن مى گوید «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقاکُمْ; گرامى ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است». (حجرات ـ 13) روشن مى شود که روح تقوا همان صدق و راستى است.
6ـ در حدیث دیگرى امیرمؤمنان على(علیه السلام) درباره تأثیر صدق و راستى در نجات انسان ها از چنگال مشکلات و خطرات مى فرماید: «اَلْزِمُوا الصِّدْقَ فَاِنَّهُ مَنْجاةٌ; هرگز راست گویى را رها نکنید، چرا که سبب نجات انسان است».
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) تشبیه جالبى درباره صدق و راستى مى بینیم که مى فرماید: «اَلصِّدْقُ نُورٌ غَیرَ مُتَشَعْشِع اِلاّ فِى عالَمِهِ کَالشَّمْسِ یَسْتَضِىءُ بِها کُلُّ شَىء یَغْشاهُ مِنْ غَیرِ نُقْصان یَقَعُ عَلى مَعْناها; صدق و راست گویى نورى است که جهان اطراف خود را روشن مى کند همچون آفتاب که چیزى که در معرض تابش آن قرار بگیرد روشن مى شود بى آنکه نقصانى در آن وارد گردد».
و در ذیل این حدیث از همان بزرگوار مى خوانیم: «اَلصِّدْقُ سَیْفُ اللّهِ فِى اَرْضِهِ وَ سَمائِهِ اَیْنَما هَوى بِهِ یُقَدُّ; صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان است، هر کجا آن را فرود آورد، کارگر مى شود».(6)
7ـ در اهمیت صدق همین بس که در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است: «اَلصِّدْقُ رَأْسُ الدِّین; صدق و راستگویى اساس دین است». و در حدیث دیگرى مى فرماید: «اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَىء; راستى سبب اصلاح هر چیزى است».
و در حدیث مشابه دیگرى مى فرماید: «اَلصِّدْقُ اَقْوى دَعائِمِ الاِْیمانِ; صدق قوى ترین ستون هاى ایمان است». و در تعبیر دیگرى مى فرماید: «اَلصِّدْقُ جَمالُ الاِْنْسانِ وَ دَعامَةُ الاِْیْمانِ; صدق جمال انسان و ستون ایمان است». و بالأخره در تعبیر مهم دیگرى مى افزاید: «اَلصِّدْقُ اَشْرَفُ خَلائِقِ الْمُوْقِنِ; صدق شریف ترین اخلاق افراد صاحب یقین است».(7)
8ـ این بحث را که بسیار بحث دامنه دارى است با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) که در آن سخن از کلید بهشت و جهنم مى گوید پایان مى دهیم: «اِنَّ رَجُلا جاءَ اِلَى النَّبِى فَقالَ یا رَسُولَ اللّهِ ما عَمَلُ الْجَنَّةِ؟ قالَ الصِّدْقُ اِذا صَدَقَ الْعَبْدُ بَرَّ، وَ اِذا بَرَّ آمَنَ، وَ اِذا آمَنَ دَخَلَ الْجَنَّةَ قالَ: یا رَسُولَ اللّه وَ ما عَمَلُ النّارِ؟ قالَ اَلْکِذْبُ، اِذا کَذِبَ الْعَبْدُ فَجَرَ وَ اِذا فَجَرَ کَفَرَ، وَ اِذا کَفَرَ دَخَلَ النّارَ; کسى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرسید: عملى که انسان را بهشتى مى کند چیست؟ فرمود: راست گویى، زیرا هنگامى که انسان راست بگوید نیکوکارى مى کند و هنگامى که نیکوکارى کند ایمان آورد و هنگامى که ایمان بیاورد داخل بهشت مى شود، عرض کرد اى رسول خدا! عملى که انسان را دوزخى کند چیست؟ فرمود: دروغ است، هنگامى که دروغ بگوید کار بد انجام مى دهد، و هنگامى که کار بد انجام مى دهد کافر مى شود، و هنگامى که کافر شود داخل دوزخ مى گردد».(8)
جالب این که در این حدیث راست گویى سرچشمه نیکوکارى و نیکوکارى سرچشمه ایمان شمرده شده است، این به خاطر آن است که افراد بدکار براى توجیه اعمال خود معمولا به دروغ پناه مى برند، این از یک سو، از سوى دیگر در روح آدمى اثر مى گذارد و تدریجاً ایمان را تضعیف مى کند، و سرانجام به کفر مى کشاند، همان گونه که قرآن مجید مى گوید «ثُمَّ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ اَسائُوا السُّوء اَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِئُونَ; سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا راتکذیب کردند و آن رابه سخریه گرفتند».(9)
9ـ در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «اِذا اَحَبَّ اللّهُ عَبْداً اَلْهَمَهُ الصِّدْقُ; هنگامى که خدا کسى را دوست بدارد خداوند راستگویى را به قلب او مى افکند».(10)
10ـ این بحث را با حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) پایان مى دهیم: فرمود: «اَرْبَعٌ مَنْ اُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ اُعْطِىَ خَیْرُ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ،صِدْقُ حَدِیث وَ اَداءُ اَمانَة وَ عِفَّةِ بَطْن وَ حُسْنِ خُلْق; چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده; راست گویى در سخن، اداء امانت، نگهدارى شکم از حرام و حسن خلق».(11)
از مجموع این احادیث نکات مهم زیر به خوبى استفاده مى شود:
یکى از طرق آزمایش مردم. آزمایش افراد صاحب ایمان راست گویى است.
دعوت به راست گویى جزء برنامه اصلى تمام پیامبران بوده است.
راست گویى سبب پاکى عمل است.
مقام والاى انسان در پیشگاه خدا در گرو راست گویى است.
گرامى ترین مردم راستگویانند.
راست گویى سبب نجات در آخرت است.
راست گویى قوى ترین ستون دین است.
راست گویى کلید بهشت است.
راست گویى نشان محبوبیت انسان در پیشگاه خدا است.
آن کس که راست گو است خیر دنیا و آخرت را نصیب خود مى کند.
و با توجه به این آثار دهگانه اى که براى راست گویى ذکر شد به خوبى روشن مى شود کمتر صفتى از فضایل اخلاق است که به پاى این صفت برسد.
در اینجا چند موضوع مهم باقى مى ماند که توجه به آنها لازم است (هر چند در لابلاى آیات و روایات گذشته اشارات روشنى به آنها شده است)
تأثیر راست گویى در زندگى انسان ها
گرچه تأثیر راستى و صدق در زندگى بشر به طور اجمال بر کسى پوشیده نیست، بحث پیرامون آن ـ از یک نظر ـ توضیح واضح است، ولى هنگامى که وارد تفاصیل آن شویم به آثار معجزآسایى برخورد مى کنیم که صدق و راستى در تمام بخش هاى زندگى بشر دارد، و توجه به آن مى تواند انگیزه نیرومندى براى گرایش به این فضیلت بزرگ اخلاقى گردد.
نخستین تأثیرى که صدق و راستى از خود به یادگار مى گذارد مسأله جلب اطمینان و اعتماد در همکارى هاى دسته جمعى است.
مى دانیم اساس زندگى انسان را کار گروهى و دسته جمعى تشکیل مى دهد و بدون آن هیچ کار مهمى پیش نمى رود. ولى کار گروهى هنگامى امکان پذیر است که افراد گروه نسبت به یکدیگر اطمینان کامل داشته باشند، و اعتماد و اطمینان در صورتى حاصل مى شود که صداقت و امانت در میان آنها حاکم باشد.
آرى مؤثرترین وسیله جلب اعتماد همان صدق و راستى است، و خطرناک ترین دشمن آن، دروغ است، و تفاوتى در میان فعالیت هاى علمى، فرهنگى اقتصادى و سیاسى نیست.
یک سیاستمدار پر نفوذ اگر یک یا چند بار به مردم دروغ بگوید به سرعت نفوذ خود را از دست مى دهد.
یک دانشمند اگر تحقیقات خود را به دروغ آلوده کند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتکارات و تحقیقات او سلب مى شود، و دیگر به گفته هاى او اعتمادى نیست.
یک مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى یک نوع از کالاهایش دروغ بگوید مردم نسبت به تمام فرآورده هاى او بدبین مى شوند، و طرفداران و مشتریان خود را به زودى از دست مى دهند.
در مدیریت ها اگر مدیر در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مدیریت او از هم متلاشى مى شود.
به این ترتیب به اینجا مى رسیم که پایه و اساس هر گونه پیشرفت معنوى و مادى در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است.
لذا در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَىء اَلکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَىء; راست گویى سبب اصلاح هر چیز و دروغ سبب فساد همه چیز مى شود».(12)
و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است که فرمود: «اَلْکَذّابُ وَ الْمَیِّتُ سَواءٌ فَاِنَّ فَضِیلَةَ الْحَىِّ عَلَى الْمَیِّتِ اَلثِّقَةُ بِهِ، فَاِذا لَمْ یُوثَقُ بَکَلامِهِ فَقَدْ بَطَلَتْ حَیاتُهُ; دروغ گو ومرده یکسان است، زیرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى که به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است».(13)
دیگر این که صداقت و راستى به انسان آبرو و شخصیت مى دهد، در حالى که دروغ مایه رسوایى و بى آبرویى است. صادقان همیشه سربلند و آبرومندند، و دروغ گویان سر به زیر و بى آبرو هستند.
به همین دلیل در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که فرمود: «عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ، فَمَنْ صَدَقَ فِى اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ; همیشه راست گویى را پیشه کن چرا که آن کس که در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مى رود».(14)
از سوى سوم صدق و راستى و امانت به انسان شجاعت و شهامت مى بخشد، درحالى که دروغ و خیانت همیشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد، مبادا خلاف گویى و خیانت او ظاهر گردد، و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود.
از سوى چهارم راست گوى انسان را از بسیارى از گناهان نجات مى دهد، چرا که مى داند اگر خلافى کند و از او سؤال کنند، نمى تواند اعتراف به گناه خویش نماید، پس بهتر که گرد گناه نگردد.
در حدیث معروفى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که مردى خدمتش آمد و عرض کرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ; هر یک از اینها را بفرمایید به خاطر شما ترک مى کنم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: دروغ را رها کن.
آن مرد از خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگشت. هنگامى که تصمیم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پیامبر(صلى الله علیه وآله) از من سؤال مى کند اگر دروغ بگویم پیمان خود را شکستم و اگر راست بگویم حد شرعى بر من جارى مى شود، و هنگامى که تصمیم به سرقت و نوشیدن شراب گرفت باز همین فکر براى او پیدا شد به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد عرض کرد: «یا رسول اللّه! تمام راه هاى گناه را بر من بستى، و من همه آنها را ترک نمودم.(15)
از سوى پنجم صداقت و راستى بسیارى از مشکلات را در جامعه حل مى کند، راه وصول به مقصد را آسان مى سازد، از هزینه هاى کمر شکن بازرسى ها مى کاهد، حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل مى رساند و آرامش خاطر به مردم مى بخشد و نگرانى هایى را که به خاطر احتمال دروغ گویى براى افراد مختلف پیدا مى شود از میان بر مى دارد، و رشته هاى محبت و دوستى را در میان افراد محکم مى کند و به انسان شخصیت و ابهّت مى بخشد.
و اگر در روایات اسلامى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «اَحْسَنُ مِنَ الصِّدْقِ قائِلُهُ وَ خَیْرٌ مِنَ الْخَیْرِ فاعِلُهُ; بهتر از راست گویى گوینده آن است، و بهتر از نیکى ها انجام دهنده آن است»(16) (اشاره به این که شخصیت ذاتى و والاى انسان سبب صدق و راست گویى و انگیزه کارهاى خیر است.)
این سخن را با حدیثى که شاهد صادق این مطلب است به پایان مى بریم، امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «یَکْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثاً، حُسْنُ الثِّقَةِ وَ الَْمحَبَّةُ لَهُ وَالْمَهابَةُ مِنْهُ; شخص راست گو به خاطر صداقتش سه چیز را به دست مى آورد: حسن اعتماد مردم، و جلب محبت و دوستى، و ابهت و شخصیت».(17)
انگیزه های صدق
این فضیلت اخلاقى مانند همه فضایل اخلاقى دیگر ریشه هایى در اعماق جان انسان دارد، از جمله صفات زیر است:
الف: اعتماد به نفس و نداشتن عقده حقارت، انسان را به راست گویى دعوت مى کند.
ب: شجاعت و شهامت ذاتى و اکتسابى سبب مى شود که انسان واقعیت ها را بگوید.
ج: پاک بودن حساب و نداشتن نکته ضعف سبب مى شود که انسان گرایش به راستى پیدا کند، در حالى که آلودگان براى پوشانیدن عیوب خود به سراغ دروغ مى روند.
د: از همه مهمتر ایمان به خدا و روز جزا و برخوردارى از تقواى الهى عامل اصلى صدق و راستى است. به همین دلیل در حدیث معروفى که در نهج البلاغه آمده است مى خوانیم: «اَلاِْیمانُ اَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکِذْبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ; نشانه ایمان آن است که راست گویى را در آنجا که به تو زیان مى رساند به دروغ در آنجا که سود دارد مقدم دارى».(18)
مفهوم صدق
با این که این واژه از واژه هایى است که همگى با معنى و مفهوم آن آشنا هستیم در عین حال در میان دانشمندان در تعریف آن گفتگوهاى زیادى است، بعضى صدق و راست گویى را به معنى مطابقت محتواى سخن با واقعیت ذکر کرده اند، در حالى که بعضى دیگر آن را مطابقت با تشخیص و اعتقاد گوینده مى دانند، و از آیه شریفه سوره منافقون براى این سخن استمداد جستند، آنجا که مى فرماید: «اِذا جائَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ اِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ اِنَّکَ لَرَسُولُهُ ـ وَاللّهُ یَشْهَدُ اِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ; هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى گویند ما شهادت مى دهیم که یقیناً تو رسول خدایى، خداوند مى داند که تو رسول او هستى، ولى خداوند گواهى مى دهد که منافقان دروغگو هستند».(19)
بدیهى است منافقان که شهادت به رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى دادند سخنى مطابق واقع مى گفتند، ولى چون مطابق اعتقاد آنها نبود به عنوان دروغگو معرفى شدند ولى در پاسخ این سخن مى توان گفت که نسبت دروغ به منافقان از اینجا سرچشمه مى گیرد که آنها شهادت به رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به صورتى ابراز مى داشتند که مفهومش این بود که مطابق اعتقاد درونى ما است، و چون این سخن با واقعیت مطابق نبود نسبت دروغ به آنها داده شده است، یعنى آنها در این اظهار که این سخن موافق اعتقاد درونى آنها است دروغگو بودند، بنابراین صدق و کذب در هر حال بر اساس تطابق با واقعیت ها مشخص مى شود.
ولى امیرمؤمنان على(علیه السلام) که همه چیز را از زاویه عبودیت پروردگار مى بیند در تعریف صدق و کذب، سخن دیگرى دارد مى فرماید: «اَلصِّدْقُ مَطابِقَةُ الْمَنْطِقِ لِلْوَضْعِ الاِْلهِى وَ الْکِذْبُ زَوالُ اَلْمَنْطِقِ عَنِ الْوَضْعِ الاِْلهِى; صدق همان مطابقت سخن با وضع الهى است، و کذب ناهماهنگى سخن باوضع الهى است».(20)
منظور از وضع الهى ظاهراً همان وضع جهان آفرینش است، که به اراده و فرمان خدا به وجود آمده است، بنابراین تعریف امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز همان تعریفى است که در بالا آمد با این اضافه که شکل توحیدى آن محفوظ شده است.
البته صدق و کذب همان گونه که بر زبان جارى مى شود، در عمل انسان نیز خود را نشان مى دهد، کسانى که عملى بر خلاف ظاهر حالشان مى کنند دروغگو هستند، و آنها که ظاهر و باطن و اعمالشان هماهنگ است صادقند.


1.بحارالانوار، جلد 68، صفحه 9، حدیث 13.
2.اصول کافى، جلد 2، صفحه 104، حدیث 1.
3.همان مدرک، حدیث 3.
4.همان مدرک، حدیث 5.
5.بحارالانوار، جلد 67، صفحه 9، حدیث 12.
6.بحارالانوار، جلد 68، صفحه 10، حدیث 18.
7.شرح غرر، جلد 7، صفحه 200.
8.میزان الحکمة، جلد 3، صفحه 2674.
9.روم، آیه 10.
10.شرح غرر آمدى، جلد 3، صفحه 161.
11.همان مدرک، جلد 2، صفحه 151.
12. همان، جلد 1، صفحه 281.
13. همان، جلد 2، صفحه 139.
14.شرح غرر، جلد 4، صفحه 296.
15.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 6، صفحه 357.
16.بحارالانوار، جلد 68، صفحه 9.
17.غرر الحکم، جلد 2، صفحه 876.
18.نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره458.
19.سوره منافقون، آیه 1.
20.شرح غرر فارسى، حدیث 1552 و 1553، جلد اول، صفحه 400.

منبع:کتاب اخلاق در قرآن جلد سوم


 



 

Copyright © 2009 The AhlulBayt World Assembly . All right reserved